کیوتو - دکتر یونس شکرخواه پروفسور ماساکو اما واتانابه (Masako Ema Watanabe) در مرکز پژوهش‌های بین‌المللی مطالعات ژاپن کار ‌می‌کند.

واتانابه

با او درباره نگاه متفاوت ژاپنی‌ها و آمریکایی‌ها به تاریخ گفتگو کرده‌ام

  • خودتان را برای کاربران همشهری آنلاین معرفی می‌کنید؟

من جامعه شناس و استاد دانشگاه ناگویا در ژاپن هستم. موضوع مورد علاقه‌ام دانستن این است که مردم مختلف، در کشورها و فرهنگ‌های مختلف، چگونه ایده‌شان را ابراز و درباره آن استدلال می‌کنند. به همین خاطر به بررسی تفاوت شیوه‌های روایت یا استدلال کردن و بیان نظرات  در کشورهای آمریکا، ژاپن و فرانسه در حوزه تاریخ در سطح مدارس ابتدایی پرداختم. من دکتری خود را در رشته جامعه شناسی از دانشگاه کلمبیا اخذ کرده‌ام.

  • پیش از اینکه به تاریخ برسیم؛ ابتدا از نوع ساخت‌دهی به اطلاعات بگوئید

جالب است بگویم خود من وقتی در امریکا بودم مدام در مقاله نویسی رد می شدم که دلیل آن قطعا ناتوانی زبان نبود. یک بار فهمیدم که ساختار نوشتن مقاله در امریکا باید این باشد که ایده‌تان را ابتدا بگوئید، سپس سه شاهد برایش بیاورید و بعد نتیجه گیری کنید و به این ترتیب بود که بعد از درک تفاوت‌های نحوه روایت تاریخ در آمریکا و ژاپن ناگهان نمره‌های من بهتر شد. چرا؟ چون فهمیدم که چگونه ایده‌ام را توسعه بدهم که منطقی باشد. بنابراین، ساختار و نحوه ساخت‌دهی به اطلاعات مهم است.

  • و در مورد نحوه‌های مقاله نویسی؟

ژاپنی‌ها شیوه مقاله نوشتنشان فرق می‌کند و کاملا با شیوه آمریکایی‌ها متفاوت است. در ایالات متحده مقاله فقط در فضاهای پژوهشی و آموزشی معنا دارد، در حالی که در ژاپن مقاله برای همه موارد نوشته می‌شود. در عین حال آمریکایی‌ها مقاله را از خودشان شروع می‌کنند و بنابراین مهم‌ترین موضوع مقاله که خود موضوع و ایده است در ابتدا می‌آید، سپس تلاش می‌شود که آن ایده با ارائه دلایلی اثبات شود و سپس نتیجه‌گیری می‌شود.

‌ژاپنی‌ها در مرحله اول مقاله‌هایشان را از یک حکایت شروع می‌کنند. در بخش دوم به گزارش کردن آن حکایت می‌پردازند. در بخش سوم که مهم‌ترین بخش مقاله است و در زبان ژاپنی به آن تن (Ten) می‌گوئیم از زوایای مختلف به موضوع نگاه می‌کنند و در مرحله چهارم یک پرسش اصلی یا پرسش موسوم به پرسش پدر را مطرح می‌کند و در واقع در پایان‌بندی مقاله به جای جمع‌بندی به بیان یک پرسش مهم می‌پردازند.   این در حالی است که معلم‌ها و دانش‌اموزان آمریکایی از نوع ژاپنی مقاله تعجب می‌کنند. مشکل من در مقاله نویسی عدم شناخت تفاوت‌های این دو شیوه بود و به این ترتیب به نقش مهم ساخت‌دهی و سامان‌دهی به اطلاعات پی بردم.
به دیگر زبان؛ نحوه نوشتن‌ آمریکایی‌ها هم به همان شیوه یادگیری تاریخ شبیه است. اینجا هم ابتدا ایده را بیان می‌کنند، سپس شاهد ارائه می‌دهند و دست آخر نتیجه‌گیری می‌کنند. به این ترتیب تاریخ را در بستری تحلیلی می‌آموزند. در حالی که در ژاپن رویکرد کرونولوژیک غالب است.   البته کرونولوژی یکی از شیوه‌های ساخـت دادن به ایده‌ها در همه جاست چرا که ما زمان را تجربه می‌کنیم و در واقع زمان را نمی‌شود تقطیع کرد. اما وقتی ما شیوه کرونولوژک را انتخاب می‌کنیم این یکی از ساده‌ترین راه‌های فهمیدن موضوع است. از سوی دیگر در پرداختن به موضوعات از نگاه مبتنی برعلیت شما باید تاریخ را منقطع کنید تا بگویید چه چیز علت و چه چبز معلول است.
تبدیل رویکرد کورونولوژی به رویکرد مبتنی برعلیت کاری دشوار و نیازمند مهارت است. به اعتقاد من درس تاریخ، درسی دشوار است و باید بر رابطه علیتی در آن تکیه کرد و آن را به این شیوه تدریس کرد. در مدارس آمریکا به خصوص در نیویورک مدارس نخبه‌گرا بیشتر بر روابط علیتی تکیه دارند. بنابراین نحوه نگرش آن‌ها به تاریخ و نحوه روایت‌شان بسیار مهم است.

  • به اعتقاد من مهم‌ترین نقطه در شروع روایت، بعد از خانواده، چگونگی روایت تاریخ در مدارس ابتدایی است که در واقع نقطه آغازین اجتماعی شدن (Socialization) است. شما چه نظری دارید؟

درست می‌گوئید. اجتماعی شدن در دوره دبستان مهم‌ترین موضوع است. چرا که در این دوره است که ما فهمیدن را یاد می‌گیریم. در عین حال تاریخ نخستین موضوعی است که در این دوره آموخته می‌شود. من با مطالعه کلاسیک دریافتم که معلمان ژاپن، تاریخ را صرفا به منزله سلسله‌ای از رویدادهای محض می‌داند و بنابراین نگاه کرونولوژیک به آن دارند ولی به دلایل و ریشه‌ها و در واقع به علل وقوع این رویدادها فکر نمی‌کنند و به این نمی‌اندیشند که چه شد که قهرمانان تاریخ در شرایط مشخص زمان خود چنان تصمیم‌هایی ‌گرفتند و چرا به ان نحو عمل ‌کردند. پس به این ترتیب روایت تاریخ به شیوه ژاپنی آغاز و پایانی ندارد و متاسفانه این دو هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند. می‌خواهم بگویم. چیستی رویدادها (What) برای همه در مطالعه تاریخ اهمیت اول را دارد، اما ژاپنی‌ها به چگونگی (How)  تاریخ بسیار توجه دارند و آمریکایی‌ها به چرای تاریخ (Why)؟

در نوع ژاپنی دانش‌آموز باید بسیاری از جزئیات، تفصیلات و چگونگی‌های مربوط به تاریخ را یاد بگیرد، در حالی که درنگاه آمریکایی به عکس؛ همه جزئیات وموضوعات اضافی حذف می‌شوند تا فقط دلایل رویدادها باقی بمانند. به همین خاطر وقتی شما در برابر یک معلم تاریخ آمریکایی قرار می‌گیرید و شروع به توضیح جزئیات می‌کنید او می‌گوید من به جزئیات و داستان‌ها نیازی ندارم و مستقیم بروید به اصل موضوع که آن هم دلیل و علت حادثه است.

  • اجازه بدهید از زاویه دیگری به موضوع نگاه کنیم؛ چرا در تدریس تاریخ در آمریکا فاکتور چرا مهم است و در ژاپن چگونه؟ چون از نظر من اجتماعی شدن اساسا با کنترل اجتماعی همراه است، چه در خانواده، چه در مدرسه و چه در شرایط غیر رسمی.

این پرسش بسیار مهمی است. در نگاه مبتنی بر روابط علیتی بچه‌ها را اساسا این‌گونه تربیت‌می‌کنند که گذشته را چنان درک کنند که به کار امروز و فردایشان بیاید. این هدف اصلی آن‌هاست. در واقع زمانها و فاصله‌های هدف‌گذاری را کوتاه‌ انتخاب می‌کنند تا زودتر به نتیجه برسند. بنابراین یکی از هدف‌های آموزش این است که فرد را زود به نتیجه برسانند. در آمریکا حتی به بچه‌ها می‌گویند تو باید خودت را به جای یک شخصیت تاریخی بگذاری وتصمیم بگیری که مثلا بجنگی یا نجنگی؛ فلان تصمیم را بگیری یا نگیری. در حقیقت در دبستان‌های آمریکایی در درس تاریخ به دانش‌اموزان تکلیف می‌شود که در باره رویدادها تصمیم‌بگیرند و نقش تصمیم‌سازان تاریخ را بازی کنند. برای مثال به آن‌ها گفته می‌شود که اگر شما در این مرحله از جنگ داخلی به جای آبراهام لینکن بودید چه تصمیمیی می‌گرفتید. این یکی از شیوه‌های بسیار رایج در آمریکا بود. این شیوه بسیار جالب است چون همدلی کردن با دیگران، منظورم کسانی است که تصمیم‌های تاریخی گرفته‌اند، باعث می‌شود شما بسیار به پیگیری موضوع راغب شوید چون ناچارید احساس آن‌ها را و اعمال آن‌ها را در بیابید. می‌خواهم بگویم وقتی شما اطلاعات بسیار و جزئیات بسیاری را جمع آوری می‌کنید وقتی زمان تصمیم‌گیری می‌رسد شما وقت کافی برای تصمیم‌گیری ندارید. بنابراین می‌گویید که زمان بسیار کمی برای گرفتن تصمیم درباره این موضوع مهم داریم و بنابراین تصمیم‌تان را بدون اطلاعاتی که جمع‌آوری کرده‌اید می‌گیرید. اما از طرف دیگر ایستادن تا لحظه آخر برای گرفتن تصمیم سبب می‌شود که شما فرصت‌های انتخاب را از دست بدهید. به هرحال در پاسخ نهایی به پرسش شما باید بگویم آن‌ها دنبال کارآیی هستند و ضرورت اخذ تصمیم سریع هم

  • در روایت‌های خانوادگی و هم در روایت‌های مدرسه‌ای در هردو وجود دارد. در ژاپن چطور؟

اینجا نمی‌گویند که این کار را بکن و یا آن کار را انجام نده، بلکه می‌گویند تو از من چه توقعی داری. این یک تفاوت مهم میان ما و آمریکایی‌هاست. این نوع کنترل اجتماعی ابتدا در کلاس کاربرد داشت اما الان ندارد. به عبارت دیگر دانش اموزانی که آماده برآورده ساختن توقعات معلمان بودند؛ الان فرق کرده اند و به جای قرار گرفتن در نقش کسانی که آماده برآورده ساختن توقعات معلمان بودند؛ در فضای تازه‌ای رفتارمی‌کنند و آزادی عمل می‌خواهند و توقعات خاص خودشان را دارند. پس شرایط تغییر کرده است. نکته جالب اینجاست که اکنون پدر و مادرهایی هم که در نظام اجتماعی قبلی بزرگ شده‌اند نمی‌توانند بچه‌هایشان را درک کنند. انها هم معتقدند بچه‌هایشان بسیار پرتوقع شده‌اند. بنابراین پدر و مادرها بر فرزاندان‌شان کنترل ندارند. در عین حال گفته می‌شود که کلاس‌ها و مدارس فروپاشیده‌اند.
پس باید در چنین شرایطی بین مدارس و اولیا در ژاپن شکاف بروز کرده باشد و طرفین یکدیگر را متهم بکنند و تقصیرات این آنومی و بی‌فرمی را به گردن یکیدگر بیندازند؟
بله کاملا درست می‌گوئید، اما همه مسؤولیت را به گردن مدرسه و فقدان کنترل‌های اجتماعی می‌اندازند و همه علیه معلمان بسیج شده‌اند. گفته می‌شود که مدارس در ژاپن مسئول عقل و قلب دانش‌آموزان هستند ...

  • من این روزها خبرها و گزارش‌هایی را در رسانه‌های ژاپنی دیدم که مربوط به رفرم آموزشی در ژاپن بود؛ این مقولات خبری حاکی از آن بود که دانش‌آموزان‌ ژاپنی باید در شرایط تازه‌ای قرار بگیرند و این پدیده ‌در حالی به چشم می‌خورد که نخست وزیر ژاپن هم شورایی را مسول بازبینی مشکلات آموزش در مدارس ژاپن کرده است؛ آیا این موارد هم در برنامه در دست اجرای فعلی هم لحاظ شده‌اند؟

ببینید در دهه هشتاد بنیان نظام آموزش مدرسه‌ای ژاپن بر این استوار بود که دانش‌آموزان ساعت‌های درسی کمتری داشته باشند، اما اکنون و بعد از ۲۰ سال دچار بحران شده‌ایم و به همین خاطر بار دیگر گفته می‌شود که باید اخلاق را در مدارس تدریس کرد و بر ساعت‌های درسی افزود. نخست وزیر هم بر همین باور است.

  • من ترجیح می‌دهم بگویم ژاپنی ها به "بنشین و تصمیم بگیر" معتقدند و آمریکایی‌ها به " برو و ببین" و از طرف دیگرتصمیم‌گیری‌های کوتاه مدت و بلندمدت هر دو قوت و ضعف‌های خود را دارند. نظر شما در باره تلفیق این دو نوع رفتار چیست تا هم به فلسفه تاریخ و هم به علم آن توجه نشان داده باشیم.

تلفیق این دو طرز تفکر را من در فرانسه دیدم. در فرانسه پرداختن به چگونگی (How) و چرایی ها (Why) شیوه حاکم برتدریس و آموزش تاریخ بود. در واقع درآموزش فرانسوی تاریخ سه تأکید وجود دارد: کرونولوژی با استفاده از جداول و نمودارهای تاریخ‌نگارانه که می‌شود آنرا همه جا دید و همه از آن استفاده می‌کنند. دوم؛ قرار دادن حوادث تاریخ در یک بستر بزرگتر است.

  • منظورتان قراردادن متن در فرامتن است؟

بله دقیقا. حوادث را به تنهایی نمی‌بینید و آن را در بستر تحولات و در پیوند با تحولات دیگر مشاهده می‌کنند.

  • و سومین تاکید؟

سومین تاکید آن‌ها تقسیم تاریخ فرانسه به دوران قبل از انقلاب فرانسه و بعد از انقلاب فرانسه است تا نشان دهند که تفاوت‌های قبل و بعد ازانقلاب چیست. گرچه ما می دانیم تاریخ را می‌توان تقسیم کرد اما جالب است که فرانسوی‌ها تاریخ‌شان را به قبل و پس از انقلاب تقسیم می‌کنند و به مقایسه آن با بررسی همه جنبه‌های خوب و بد هر دو دوره می پردازند. تأکید می‌کنم هم خوب و هم، چون به این ترتیب آن‌ها می‌توانند تصویر بزرگ‌تر و دقیق‌تری را از تاریخ شان به دست آورند. به این ترتیب تدریس تاریخ و نگاه  به آن در فرانسه تلفیق دو رویکرد قبلی و ت در واقع تلفیق چرا و چکونه است. این ویژگی هر مطالعه تاریخی است، اما این چیزی را که در فرانسه رایج است؛ در ژاپن و یا ایالات متحده نمی‌توان دید. این تلفیق رویکرد کرونولوژیک و علیتی است که در فرانسه مشاهده می‌کنیم.

  • پروفسور واتانابه دغدغه شخصی هم در تاریخ دارند؟

از نظر من تدریس تاریخ بسیار حساس است و من می‌خواهم یک آکادمیسین باشم و هیچگاه مورد سوءاستفاده برجسته‌سازی‌های مختلف اعم از سیاسی یا اقتصادی و هر حالت دیگری قرار نگیرم

کد خبر 18685

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز